کمی خیال بازی!
امروز همه به پای صندق های رای می روند؛ امسال جمعیت خوبی آمده...با تمام سلیقه ها آمده اند. چپی، راستی، اینوری، آنوری...
امروز همه به پای صندق های رای می روند؛ امسال جمعیت خوبی آمده...با تمام سلیقه ها آمده اند. چپی، راستی، اینوری، آنوری...
کشمکش زندگی را بنگر! چه طوفان وحشتناکی به پا شده است! همه قدرت های جور و ستم و پلیدی، دست به دست هم داده اند تا مرا نابود کنند.
یخرده کارام مونده بود، مجبور شدم تا دیر وقت دانشگاه بمونم و به کارام برسم. صبح هم چند جا باید میرفتم واسه انجام یسری کارای اداری. خیلی خسته شده بودم؛
بعد از وارد شدن به وادی معنای واقعی سیاست و شناخت مفاهیم پایه ای در این وادی، از جمله ویژگی های یک فرد مناسب برای جایگاه مناسب خود در امور مختلف جامعه، شاید نوبت به آن رسیده باشد که بگوییم واقعا این برهه از زمان و مکان ما، چه کسی را به میدان میطلبد...
یه زیرانداز پارچه ای که داشت تار و پودش از هم جدا میشد پهن کرده بود و کنار در ورودی یه شیرینی فروشی نشسته بود؛
دل خوش به بیراهه، دل خوش به همه دنیا
دل خوش به غم امروز، به آزادیِ فردا
دعاهای پای سجاده اش هیچگاه کم نمیشد...بلکه هر روز زیادتر هم میشد!