۲۵ اسفند ۹۵ ، ۱۰:۵۹
وجدان
مرامت بین همه زبان زد بود
صدایت، آویزه ی گوشم بود
مستِ آن چشم ها بودم ولی
موهای پریشانت چیز دیگر بود
مرا دلتنگِ خود میکنی اما
راهیِ راهِ خود میکنی اما
هنگامِ وصال و انتهای هجرانم
پنهان میکن زِ من خود را
گاه و بیگاه که دلم میرنجد
به تو و حرف هایت میخندد
دل که از دنیا و مافیها گرفت
دل به نوازش های تو میبندد
این که تو کیستی را نمیدانم
زنده ی کدام دنیایی نمیدانم
روزی قطعا پی خواهم برد من
به رازِ این شباهتت به وجدانم
وجدان
بابا طاهر نیمه عریان
۹۵/۱۲/۲۵