{؛ ژاکت ؛}

سرمای روزگار، تنها یک راه دارد...لباس گرم

{؛ ژاکت ؛}

سرمای روزگار، تنها یک راه دارد...لباس گرم

درباره بلاگ
دنبال کنندگان ۴ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب

۴۳ مطلب با موضوع «حقیقتگی» ثبت شده است

۲۵ اسفند ۹۵ ، ۱۰:۵۹

وجدان

مرامت بین همه زبان زد بود

صدایت، آویزه ی گوشم بود

مستِ آن چشم ها بودم ولی

موهای پریشانت چیز دیگر بود

شهروند فردا
۰۴ اسفند ۹۵ ، ۲۳:۴۱

حاج مالک الشباز

کودکی متولد شد...مادرش زنی سفید پوست و پدر، سیاه پوستی قد بلند و هیکلی، تک چشم و البته کشیش!

شهروند فردا
۲۶ بهمن ۹۵ ، ۱۴:۲۱

و دیگر هیچ.../قسمت دوم

خدایا خسته و وامانده ام، دیگر رمقی ندارم، صبر و حوصله ام پایان یافته، زندگی در نظرم سخت و ملالت بار است؛
شهروند فردا
۱۲ بهمن ۹۵ ، ۱۳:۵۵

چالش مال کم

یه زیرانداز پارچه ای که داشت تار و پودش از هم جدا میشد پهن کرده بود و کنار در ورودی یه شیرینی فروشی نشسته بود؛

شهروند فردا
۰۶ بهمن ۹۵ ، ۱۲:۴۷

بی مغزهای فراری

رفته بودم یه سر انقلاب، میخواستم یکی دو تا کتاب بگیرم. بدجوری گرسنه بودم، شکمم هم هرازگاهی یه سر و صداهایی از خودش میداد...

شهروند فردا
۲۸ دی ۹۵ ، ۰۰:۲۱

آقا و خانم

زندگی یک عرصه است؛ عرصه ای قطعا جذاب و پر فراز و نشیب...موجودی متولد میشود که چشم دارد اما توانایی آنچنانی برای دیدن ندارد؛ گوش هایی دارد ولی توانایی چندانی برای شنیدن ندارند؛ دست و پایی دارد که تقریبا هیچ یک از توانایی های گرفتن و راه رفتن را ندارند...همین موجود با گذر زمان به خود تغییراتی میدهد...همان دست و پا زدن هایی که به ظاهر کارکردی نداشتند، میتوانند دنیایی را زیر و رو کنند و اسم خود را به تمام عالمیان برسانند...

شهروند فردا
۰۸ دی ۹۵ ، ۱۷:۰۳

چرخدنده

تقریبا یک ساعتی از رفتنش به اتاق عمل میگذشت؛ هنوز کسی از اتاق بیرون نیومده بود تا خبری از روند عمل به آقا کاظم بده؛ مدام از سرِ راهرو میرفت به تهِ اون و تسبیح رو بین انگشتاش میگردوند و لب هاش تکان میخورد...

شهروند فردا
۲۵ آذر ۹۵ ، ۰۰:۰۶

...معذرت

شاید گاهی اوقات فقط باید صبر کرد...

شهروند فردا
۲۲ مهر ۹۵ ، ۱۳:۴۶

و دیگر هیچ.../قسمت اول

ای حسین، ای شهید بزرگ، آمده ام تا با تو راز و نیاز کنم.

شهروند فردا
۱۶ شهریور ۹۵ ، ۱۷:۳۴

تغییر ده قضا را ...

ساعت زنگ میزند؛ از زیرِ پتو، دستی دراز میشود و دکمه ی بالای ساعت را می فشارد و دوباره به زیرِ پتو بر می گردد.
شهروند فردا