{؛ ژاکت ؛}

سرمای روزگار، تنها یک راه دارد...لباس گرم

{؛ ژاکت ؛}

سرمای روزگار، تنها یک راه دارد...لباس گرم

درباره بلاگ
دنبال کنندگان ۴ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
۰۴ اسفند ۹۵ ، ۲۳:۴۱

حاج مالک الشباز

کودکی متولد شد...مادرش زنی سفید پوست و پدر، سیاه پوستی قد بلند و هیکلی، تک چشم و البته کشیش!

یه جمله ای هست که میگه زمونه از بعضیا مرد میسازه، یه جمله ی دیگه هم هست که میگه بعضیا از همون اولش هم یه مرد بودن و دنیا هم نمیتونه اونارو نامرد کنه...ولی یه جمله ای هست که خیلیامون نشنیدیم؛ "بعضیا هستن که یه دنیا رو مرد میکنن" ...

کودکی سیاه پوست متولد شد...چهار سالش بیشتر نبود که به چشمای خودش، سوختن خونه ی خودشون رو توسط یکسری سفید پوست دید.

کسایی که زندگی های سخت داشتن کم نیستن، ولی کسایی که زندگی سخت داشتن و به جایی رسیدن که زندگی سخت خیلی ها رو تغییر بدن، خیلی کم هستن!

گذشت...گذشت و اون کودک سیاه پوست، بعدها به زندان افتاد، زندان نه، گود تحول؛ گودی که تونست به معنای واقعی کلمه، از این رو به اون رو بکنه! زندانی که خیلی چیزارو بهش یاد داد؛ شنیدین بعضیا میگن که زندان واسه خودش یه دانشگاهِ؟ کسی که اطلاعات خاصی از اسلام نداشت، قصد مسلمون شدن میکنه و مسلمون هم میشه...یه مسلمون واقعی. راهش رو پیدا کرده بود...

کودکی سیاه پوست متولد شد...با نژادی که هویتش رو دزدیه بودن...صاحبخونه رو بیرون کرده بودن و حتی اونو به اسم مهمون هم نمیخوندن! اسمشو گذاشته بودن خارجی...خب با دزدیدن هویت، تقریبا همه کار میشه کرد...هر بلایی که بخوای میتونی سر طرف بیاری؛ اوردن...ولی نه سر همشون...

گذشت...گذشت و یه روزی اون بچه ی سیاه پوست، شروع کرد به نماز خوندن...اولیشو انگلیسی خوند!

اسم هویت دزدیده شده رو هم پیدا کرده بود...X

اون بچه بعد از سالها تونست کاری بکنه که شاید هیچوقت فکرشم نمیکرد، یه انقلاب...یه تحول بزرگ...اونقدر بزرگ شد که به فکر ترورش افتادن...

کودکی سیاه پوست متولد شده بود که قصد داشت دنیای سیاه پوست ها رو تکون بده...اما این اتفاق به این راحتی ها امکان پذیر نیست؛ به یه مسیری نیاز داشت که اول خودشو و بعد هم بتونه همه ی دنیارو تحت تأثیر قرار بده...البته اونو هم پیدا کرد...اول خودشو و بعد هم همه ی دنیارو تکون داد!

وقتی برای حج، به مکه سفر کرده بود، حتی به همون اسم تغییر پیدا کرده اش هم راضی نشد، دوباره تغییرش داد تا دیگه قضیه رو تموم کنه...تکلیف  رو کاملا مشخص کنه...برای همه...

کودک سیاه پوست که دیگه آقایی 40 ساله شده بود، هویت دزدیه شده رو پیدا کرده بود و میخواست به همه معرفیش کنه، ولی این برای بعضیا قابل تحمل نبود...هرچند که اون دیگه کار خودشو کرده بود ولی...بگذریم...این آقا که 40 سال بیشتر عمر نکرد، اونقدر بزرگ شد که توی کنفرانس بین المللی حمایت از انتفاضه فلسطین، امام مسلمین جهان، قبل از هرچیزی، از همه ی کسایی که حضور داشتن، خواست که براش فاتحه بفرستن...

شما هم بیزحمت بفرستین...برای روح شهید مالکوم ایکس...

نظرات  (۱)

۰۴ اسفند ۹۵ ، ۲۳:۴۵ شهروند فردا
سلام به دوستان و دنبال کنندگان عزیز
برای خوندن کامل زندگی نامه ی این شهید بزرگوار، میتونین یه سر به لینک زیر بزنین:
http://www.mashreghnews.ir/fa/news/693824/

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی