{؛ ژاکت ؛}
سرمای روزگار، تنها یک راه دارد...لباس گرم
خانه
درباره من
سرآغاز
تماس با من
{؛ ژاکت ؛}
سرمای روزگار، تنها یک راه دارد...لباس گرم
درباره بلاگ
دنبال کنندگان
۴ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
طبقه بندی موضوعی
عشق
(۳۹)
روزمرگی
(۴۱)
پیشرفتگی
(۱۹)
حقیقتگی
(۴۳)
گذندگی
(۴)
پوچگی
(۱۶)
آشفتگی
(۲۷)
آرمانشهر
(۱)
کلمات کلیدی
آشفته بازار دنیای امروز
درد
راه حل مشکلات مردم
عشق
زندگی
روزمرگی
انقلابی گری
بابا طاهر نیمه عریان
امید
راه درست
راه حل سرما
ایران
هوس
سرما
نا امیدی
عشق های امروزی
دشمن شناسی
انتخابات
امام خامنه ای
انقلاب
امیر بی گزند
بصیرت
سیاست
شهید چمران
محسن چاوشی
آقای خاص
دوستی های بی سرانجام
تفکر انقلابی
آرمان آزادی و عدالت
تولید داخلی
بایگانی
ارديبهشت ۱۳۹۷
(۱)
فروردين ۱۳۹۷
(۱)
بهمن ۱۳۹۶
(۲)
آذر ۱۳۹۶
(۲)
آبان ۱۳۹۶
(۱)
مهر ۱۳۹۶
(۱)
شهریور ۱۳۹۶
(۲)
مرداد ۱۳۹۶
(۴)
تیر ۱۳۹۶
(۳)
خرداد ۱۳۹۶
(۳)
ارديبهشت ۱۳۹۶
(۸)
فروردين ۱۳۹۶
(۵)
اسفند ۱۳۹۵
(۴)
بهمن ۱۳۹۵
(۵)
دی ۱۳۹۵
(۴)
آذر ۱۳۹۵
(۱)
مهر ۱۳۹۵
(۲)
شهریور ۱۳۹۵
(۶)
مرداد ۱۳۹۵
(۵)
تیر ۱۳۹۵
(۵)
خرداد ۱۳۹۵
(۱۰)
ارديبهشت ۱۳۹۵
(۵)
آخرین مطالب
۹۷/۰۲/۳۱
کمی خیال بازی!
۹۷/۰۱/۰۹
چراغ
۹۶/۱۱/۲۳
40 کیلو زهرمار
۹۶/۱۱/۱۰
ترس از مرگ
۹۶/۰۹/۳۰
لطفاً نگذرید!
۹۶/۰۹/۱۴
و دیگر هیچ... (3)
۹۶/۰۸/۲۵
خطِ زرد
۹۶/۰۷/۲۰
زندگی نکن!
۹۶/۰۶/۲۵
کمه ولی...
۹۶/۰۶/۱۹
حماقت
پربیننده ترین مطالب
۹۵/۰۲/۰۸
به نام دوزنده...
۹۵/۰۶/۲۰
خشتک های پرچم
۹۵/۰۳/۲۳
همین ...
۹۶/۰۲/۰۴
بی پدر مادر
۹۵/۰۵/۱۳
سبیلِ پدر
۹۵/۰۲/۳۱
فتروس فداکار!
۹۵/۰۷/۲۲
و دیگر هیچ.../قسمت اول
۹۵/۱۱/۰۶
بی مغزهای فراری
۹۵/۰۳/۱۳
شما برو عشق و حال ...
۹۵/۱۲/۲۵
وجدان
محبوب ترین مطالب
۹۶/۰۶/۱۹
حماقت
۹۶/۰۹/۳۰
لطفاً نگذرید!
۹۵/۰۶/۱۶
تغییر ده قضا را ...
۹۵/۱۱/۰۶
بی مغزهای فراری
۹۵/۰۶/۰۷
صدای آشنا
۹۵/۰۳/۰۷
... فقط نفس میکشم
۹۵/۰۲/۳۱
فتروس فداکار!
۹۵/۰۳/۲۵
اسماعیل صف کُش
۹۵/۰۴/۰۶
تا کجا...
۹۵/۰۵/۱۲
به اطرافمان خوب نگاه کنیم
پیوندها
کانال رسمی وبلاگ ژاکت در تلگرام
۶ مطلب در شهریور ۱۳۹۵ ثبت شده است
۲۹ شهریور ۹۵ ، ۱۱:۱۰
گرفتار
دل خوش به بیراهه، دل خوش به همه دنیا
دل خوش به غم امروز، به آزادیِ فردا
ادامه مطلب
۰ نظر
۰
۰
شهروند فردا
۲۰ شهریور ۹۵ ، ۱۳:۲۶
خشتک های پرچم
داشتم توی پیاده رویی شلوغ قدم میزدم. یه آقا پسرِ به نسبت تپلی هم با یه شلوارِ بسیار تنگی داشت جلوم می رفت.
ادامه مطلب
۱ نظر
۱
۰
شهروند فردا
۱۶ شهریور ۹۵ ، ۱۷:۳۴
تغییر ده قضا را ...
ساعت زنگ میزند؛ از زیرِ پتو، دستی دراز میشود و دکمه ی بالای ساعت را می فشارد و دوباره به زیرِ پتو بر می گردد.
ادامه مطلب
۲ نظر
۱
۰
شهروند فردا
۱۳ شهریور ۹۵ ، ۱۱:۲۵
خورشیدِ سوزان
خورشید هم دگر قصدِ شوخی دارد با ما انگاری
قصدِ ذوبِ همه یخ های قطبین را دارد انگاری
ادامه مطلب
۱ نظر
۰
۰
شهروند فردا
۰۸ شهریور ۹۵ ، ۱۷:۲۵
مَرد
ساده بود ولی نه ساده لوح...
ادامه مطلب
۱ نظر
۰
۰
شهروند فردا
۰۷ شهریور ۹۵ ، ۱۱:۵۵
صدای آشنا
در پیاده رو قدم میزد. از میان شلوغی ها و جمعیت عبور میکرد. نگاه میکرد...به مردم ولی فقط این چشمهایش بودند که آنها را میدیدند نه افکارش!
ادامه مطلب
۰ نظر
۱
۰
شهروند فردا