۱۹ ارديبهشت ۹۶ ، ۲۲:۴۵
بی پدر مادر (2)
اگر فرض کنیم که معنای سیاست را هم فهمیدیم، باز هم بسیار جای کار داریم...همانطور که فبلا هم گفتم سیاست هم در همان راستای بصیرت است و بصیرت هم که قطعا اقیانوسی پهناور و به عمق هزاران کیلومتر است، پس اغراق آمیز نیست اگر بگوییم که تا بصیرت نباشد، بشریت هم هیچ کاری نمینواند بکند...هیچ کاری!
اگر مطلب قبلی که همان "بی پدر مادر" بود را خوانده باشید، گفتیم که معنای سیاست در یک خط میشود که چه کاری را در چه زمانی و به چه شکلی انجام بدهیم؛ درواقع سیاست همان "بصیرت" ی میشود که در قرآن یا روایات و احادیث و سخن بزرگان اسلام، به کررات شنیده ایم و هیچگاه به آن اندازه ای که لازم بوده، به آن نپرداخته ایم. اما این بار میخواهیم کمی ریز تر و دقیق تر این "بصیرت" توصیف و تشریح کنیم؛ البته ناگفته نماند که گاهی برداشت هایی شخصی نیز به میان می آید که شاید اشکالاتی هم داشته باشد که شما به بزرگی خودتان ببخشید (میتوانید تذکر بدهید)!
بصیرت یک واژه ی کلیست و موضوعات کلی را هیچوقت نباید به موضوعاتی کوچک و ساده محدود کرد؛ مثلا "اسلام"، این واژه فقط یک اسم نیست و مفاهیم بسیاری را در خود گنجانده؛ اگر این را فقط یک دین مانند بقیه ی ادیان الهی فرض کنیم، قطعا کاری اشتباه بوده و اجحاف بزرگی در حق آن شده است. اگر گفته میشود "اسلام"، مفاهیم بسیاری از قبیل عدالت اسلامی، فرهنگ اسلامی، دیدگاه اسلامی، اقتصاد اسلامی، تفکر اسلامی، بینش اسلامی، زندگی اسلامی و رفتار و گفتار و کردار اسلامی را شامل میشود. زندگی به سبک اسلام، چیزی نیست که بتوان آن را به سادگی نوشت یا بیان کرد ولی قطعا نمیتوان به همین دلیل هم کلا نگفتن را جایگزین گفتن کرد.
بنده در حد بیان کل اسلام نیستم ولی در حد توان از بخش هایی از بصیرت و سیاست میتوانم حرف بزنم. اگر معنای سیاست که در بالا هم تکرار شد را در زمینه ی ذهن خود قرار بدهیم و به موارد ریزتری فکر کنیم، قطعا افراد و اشخاص، از اهمیت خاصی برخوردارند. اینکه چه افرادی در چه جایگاه هایی باشند، یک موضوع بسیار پر اهمیت است. به عنوان مثال وقتی سخن از امامان به میان می آید، خیلی از ما، ذهنیتی که از این بزرگواران داریم، این است که اینان، رهبران دینی در اسلام هستند، همین و بس! در حالی که اگر کمی به همین تاریخ نگاه کنیم، مشاهده میکنیم که تمام این امامان، جایگاه رهبری بر تمام امور سرزمین خود را میخواستند و البته این دقیقا چیزیست که در دین اسلام تعریف شده است؛ یعنی واژه ی "امام" هیچگاه به معنی رهبری مذهبی برای مردم نبوده و این واژه به صورت کلیست و جایگاه رهبری بر تمام امور است. اصلا بگذارید راحت تر بگویم، اگر امامان قرار بود فقط رهبر مذهبی سرزمین باشند که دیگر امامی شهید نمیشد، شهادت این بزرگواران به این علت بود که حاکمان، وقتی جایگاه حکومتی خود و دسترسی خود به مال و اموال مردم (بیت المال) را در خطر میدیدند و میدانستند که با آمدن امامان بر رأس حکومت، عدالت همه جا را خواهد گرفت، دیگر هیچوقت نمیتوانند به عیش و نوش و سوءاستفاده های خود از آن جایگاه، ادامه بدهند و قطعا دستشان از آن شرایط کوتاه خواهد شد، به شهید کردن امامان مظلوم روی آوردند.
البته این مثال بود و معنایش این نیست که الان هم باید برای مَسندی مثل ریاست جمهوری، باید امام حضور داشته باشد، قطعا جایگاه امام، خیلی بالاتر از جایگاه ریاست جمهوریست. امام در جایگاه رأس حکومت است، یعنی رهبری بر تمام مسلمانان و امور همه ی آنها. ولی الان چیز دیگری مطرح است و آن، جایگاه ریاست جمهوری در کشور جمهوری اسلامی ایران است؛ در این جایگاه هم قطعا باید فردی با شرایطی خاص بر روی کار بیاید و هرکسی لیاقتِ آن را ندارد. بگذارید واضح تر بگویم؛ در چنین نظامی (نظام جمهوری اسلامی ایران)، برای پُست ریاست جمهوری، یکسری قوانین در قانون اساسی کشور معین شده است و ضروریت های اولیه ی آن فرد میباشد ولی بعضی موضوعات در این قانون ها بیان نشده یا به این صراحت بیان نشده است. ببینید به عنوان مثال، دین و مذهب فرد، کاملا مشخص شده و نمیتوان کسی با دینی غیر از اسلام بر این جایگاه بنشیند. اما این ویژگی کافی نیست؛ یکی از آن ویژگی هایی که بسیار هم پر اهمیت است، اصطلاحیست که حاشیه های زیادی را هم به همراه داشت و آن اصطلاح، "انقلابی گری" است. معنای این اصطلاح نیز بسیار وسیع و پهناور است؛ این واژه نیز مانند "بصیرت"، معنای خاصی دارد که متاسفانه امروزه مفاهیم اشتباه و مزخرف بسیاری را برای آن پخش میکنند که مسبّب برداشت های نگران کننده و تحلیل های اشتباه و اتفاقات بد میشود. توصیف "انقلابی گری" کار آسانی نیست ولی اگر در چند کلمه بخواهیم آن را شرح بدهیم، میتوانیم اینگونه بگوییم که "انقلابی گری" به معنای نترسیدن از کار درست در زمان درست است، به معنای نترسیدن از دشمن، به معنای عملکرد کامل و جامع و قاطعانه با مشکلات، به معنای مدیریت درست و پایه ای برنامه ها و امور حکومتی و به معنای استفاده از بصیرت است. اگر فردی بصیرت کافی داشته باشد ولی نتواند از آن استفاده کند، فایده ای ندارد.
به نظرم با مثال خیلی راحت تر میتوان این اصطلاح را توضیح داد؛ "انقلابی گری" یعنی اگر منافع برادر من، منافع کشور را تهدید میکند، کشور را فدا نکنم و برادرم را تمام و کمال به قانون و قضا بسپارم؛ یعنی اگر قرار است با خارج از مرزهای کشور ارتباط برقرار کنیم، قطعا باید از جایگاه قدرت و از بالا به او نگاه کنیم نه از جایگاه ذلت و از پایین،؛ یعنی اگر فسادی در داخل کشور وجود دارد، با تمام قوا، بدون هیچ ملاحظه ای با آن مبارزه کرد و از هیچ کسی هم اِبایی نداشت؛ یعنی اگر دشمن را میشناسیم و میدانیم که کاری به جز دشمنی نمیکند، ما هم نباید از در دوستی با آن وارد شویم و باید به قول معروف، کلاه خودمان را سفت بچسبیم نه اینکه از او انتظار دوستی و مودّت و عمل به تعهداتش داشته باشیم؛ یعنی اگر یک علم و فناوری ای را با سال های سال، خونِ دل خوردن و تلاش شبانه روزی بدست آورده ایم، به راحتیِ آبِ خوردن و با توافقی بدون تضمین از طرف مقابل (مخصوصا اگر کشور خارجی ای مانند آمریکا در مقابل مان باشد) قبول نکنیم؛ یعنی اگر دَم از تولید ملی و حمایت از آن میزنیم، باید تمام قد به آن جامه ی عمل بپوشیم نه اینکه با واردات همه چیز حتی چوب بستنی از خارج از کشور، کمر تولید داخل را بشکنیم؛ یعنی اولویت تمام کار های خود را برای رفع مشکلات محرومان و مستضعفین جامعه چید نه اینکه به تبدیل شدن نظام به سرمایه سالاری کمک کرد و تنها هوای سرمایه داران را به جای محرومین داشت؛ یعنی اگر بیکاری و مشکلات مالی و ازدواج جوانان در این روزها، بزرگترین مشکل آنهاست، تمام جان و مال خود را برای رفع این مشکلات خرج کرد؛ یعنی وقتی اسم دشمنان وسط می آید، با ابر قدرت بودن آنها، خودمان را نبازیم و جلوی آنها عاجزانه و بزدلانه برخورد نکنیم که هر کاری خواستند با ما و منافع ملی ما بکنند؛ یعنی با قوی کردن هر روزه ی نیروهای نظامی کشور و البته با احترام و قدرشناسی و تقدیر زبانی و عملی از آنها، همیشه بُعد دفاعی و نظامی کشور را قدرتمند و توانا نگه داشت و به آن هم افتخار کرد؛ یعنی برای تقویت جبهه ی مقاومت در هرجای کره ی زمین، با تمام قوا پیشقدم باشیم؛ یعنی همیشه و همه جا، عزت و اقتدار اسلام و جمهوری اسلامی ایران را به رخ بکشیم؛ یعنی ...
اگر بخواهم از این مثال ها بزنم، چند دفتر صد برگ هم کم می آید! راستش را بخواهید این اصطلاح "انقلابی گری" خیلی بزرگ است و ممکن است که این تصور برایتان پیش بیاید که چطور تمام این ویژگی ها در یک فرد میتواند وجود داشته باشد؟ در جواب باید گفت این ویژگی ها باید کاملا در ذات و عمق تفکرات و اعتقادات آن فرد باشد، قرار نیست که همه ی این کار ها را خود رئیس جمهور به تنهایی انجام دهد، رئیس جمهور یک جایگاه دارد و کلی فرد در اطرافش هستند، کابینه دولت دارد و ده ها وزیر و معاون و مدیر سازمان های مربوطه و کلی شخص دیگر دارد. هر کسی باید وظیفه ی خودش را انجام دهد ولی اگر خود رئیس جمهور چنین اعتقاداتی داشته باشد، در انتخاب افراد اطراف خودش هم به این ویژگی دقت میکند تا چنین تفکراتی به صورت کلی در جای جای مملکت نفوذ کرده و ثابت شوند.
در آخر میخواهم تاکید کنم که متاسفانه خیلی از ما ها، به علت تجربیاتی که در طول این سال های اخیر در عرصه ی ریاست جمهوری داشته ایم، یک ترسی در دل خود داریم که نکند این فردی که الان "انقلابی" به نظر می آید و با این معیار ها مطابقت دارد، تا دستش به قدرت رسید، تمام این حرف ها را فراموش کند و به میل خودش رفتار کند، هر شعاری که از انقلاب و اسلام و محرومین زده بود را کنار بگذارد و به پُر کردن جیب خودش بپردازد؛ اگر بخواهم صریح صحبت کنم، شاید واقعا نتوان به صورت صد در صدی کسی را تایید کرد و او را کامل کامل دانست ولی چیزی که مطرح است این است که ما اصطلاح "اصلح" را داریم و معنایش هم این است که باید مقایسه کرد و کسی که از بقیه بهتر است را انتخاب کرد. قطعا نمیتوان به خاطر این ترس که ممکن است بعد ها به قول معروف، فرد،تو زرد از آب در بیاید، کلا قید انتخاب فرد انقلابی را زد و بیخیال بود؛ بلکه این ترس باید به جا و به شیوه ی درستش ظاهر شود، یعنی چی؟ یعنی وقتی آن فرد به این مَسند رسید، عملکردش زیر نظر باشد و اگر جایی خطا کرد، او را به خاطر این خطایش بازخواست کنیم. اینکه از قبل از انتخاب شدن فرد مورد نظر، به خاطر این نگرانی، کلا این موضوعاتی که گفته شد را کنار بگذاریم، کار منطقی و عقلانی ای نیست.
بله...اگر فردی که میخواهیم برای ریاست جمهوری کشور خود انتخاب کنیم، لیاقت نداشته باشد و به قول معروف "بی پدر مادر" (!!!) باشد، هر نتیجه ی افتضاح و اشتباهی که عاید ما شود، هیچ جای تعجب نیست؛ ما همیشه در روی کار آمدن مسئولین نقش داشتیم و هر کاری که انجام میشود، در واقع توسط خودمان انجام میشود و خودمان در قبال این قضیه و نتایج آن مسئولیم؛ پس فرار و پشیمونی معنای چندانی ندارد. تحقیقات باید کامل و درست باشد که پسفردا خود ما مورد بازخواست قرار نگیریم...
به امید برقراری حق در تمام جهان...
۹۶/۰۲/۱۹