۲۱ فروردين ۹۶ ، ۲۰:۴۲
مَردونگی
می ترسم از روزی که ترس، سراغم آید
روزی که صدای مردانه، در خانه کم آید
تاریکیِ شب است و دیگر هیچ...
این زمین دیگر برای چه کسی می چرخد؟
این ماه دیگر به دورِ چه کسی می گردد؟
وقتِ خاموشیِ آسمان و دیگر هیچ...
یک نام نیست، هنگامی که صدایش کردی
ماهِ کمی نیست، هنگامی که نگاهش کردی
دنیا نه، پدر است و دیگر هیچ...
راز و رمزِ آسمان ها را چه کسی می داند؟
قهرمانانِ زندگی را چه کسی می داند؟
ذاتِ راز است، پنهان و دیگر هیچ...
تکرار می کند با خود، سرد و گرمِ روزگار را
هر روزی که بیرون از خانه می سپارد خود را
عشق و عشق و دیگر هیچ...
تکیه گاهِ همسران، برآوردنِ آرزو های فرزندان
صبح تا شب جون کندن، برای سالم دیدنشان
دلتنگی، دلتنگی و دیگر هیچ...
خواب را به خود حرام می کند گهگاه
خود می چرخد جای چرخِ زندگی گهگاه
مَرد نه، پدر است و دیگر هیچ...
دوامِ زیرِ هر دردی، جمله ی شعاری نیست
شرمِ دستِ خالی، اصلا قابلِ درک نیست
توانِ گفتن نیست و دیگر هیچ...
زندگی فقط نَفَس کشیدن نیست، داستان ها دارد
زندگی، کارِ هر مَرد نیست، مَردونگی را فقط پدر دارد
فقط پدر...پدر و دیگر هیچ...
باباطاهر نیمه عریان
ولادت بزرگ مردِ عالم، امام علی (ع)، به همه ی شما عزیزان مبارک باشه
و البته روز پدر، به همه ی پدر های عالم...پدر های گُل...این رو هم به عنوانِ دست بوسی بپذیرید :)
۹۶/۰۱/۲۱