به چه قیمت؟
امید می دهی...امیدهایت به چه قیمت؟
میخواهی عشق از یادم رود، به چه قیمت؟
دل سپردن، روز شمردن، پی دویدن، یاوه گفتن
بسیار غنیمت ها صرف تو کردن، به چه قیمت؟
از قدیم گفتند من را به خیرِ تو هیچ امید نیست
پس از این بیش تر، شر رساندن، به چه قیمت؟
روزهایم رفت و من ماندم و من ماندم و من ها...
تک تکِ روزهایم را تو خریدی اما به چه قیمت؟
راه ها نشانم دادی و جمله، همگی بیراه بودند
بگو چشم های گرانم را خریدی به چه قیمت؟
در جوانی نشمردم موهای سپید را، افسوس
حال تارهای سیاهم را بشمارم به چه قیمت؟
پیر، پندم می داد یک زمانی، از هوس بگریز
پندهای اکنونم را بفروشم به چه قیمت؟
عمرم را گرفتی و خودت را کردی صرف دِگران
این عمری که صرف شد از من به چه قیمت؟
پندی ز منِ بیچاره به گوش گیر، که ضرر خواهی کرد
گر ز خود، قبلِ دادنِ هرچیز، نپرسی "به چه قیمت؟"
#برگی از دیوان غزلیات باباطاهر نیمه عریان